جدول جو
جدول جو

معنی شفا جستن - جستجوی لغت در جدول جو

شفا جستن(خَرْ رَ / رِ بِ دَ)
تشفی. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) :
کون و مکان را شفا قران کریم است
چون تو نجویی شفابه درد بپایی.
ناصرخسرو.
درد تو جراحتی است ناسور
از زخم اجل شفات جویم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ مَ دَ)
اشتباه یافتن. سهو یافتن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ خوَرْ /خُرْ دَ)
طلبیدن شوهر. جویای همسر شدن. همسر طلبیدن
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ کَ دَ)
رهایی جستن. خلاصی خواستن:
چو تنگ اندر آمد برش اژدها
همی جست مرد جوان زو رها.
فردوسی.
گر نشد غره بدین صندوقها
همچو قاضی جوید اطلاق و رها.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سفر جستن
تصویر سفر جستن
به مسافرت رفتن به سفر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا جستن
تصویر وا جستن
جستجو کردن تفحص نمودن (گمشده غایب)، تفحص کردن
فرهنگ لغت هوشیار